Lachina, The Warrior Runner/ لاچینا، دونده ی جنگجو

in voilk •  3 days ago

    The stadium was buzzing with excitement, and Lachina was trying to take deep breaths and stay focused as she was staring down the long road ahead of her. Soon the whistle would be blown and she would have to start running and cover the given route within the given time.

    Unlike most people Lachina did not want to participate in this race for personal gain, but to save her husband, Seager. Nachum, a notorious slaver, had captured Seager and was only willing to release him for a huge sum of money, and Lachina had to win the race and receive that sum as a prize to save Seager.

    The whistle was blown and Lachina started running. At first slowly and then she gradually increased her speed. She knew that reaching the finish line wasn't the only thing she had to worry about and soon the monsters would attack her and if she neglected, she would be torn apart by them. So as she was running, she took out her gun from her pocket and prepared herself to shoot.

    Soon, a monster whose upper body was a bunch of snakes and whose lower body was like a tiger suddenly appeared in front of her and jumped towards her. Lachina poured her magic power into the gun and shot the monster one after another. Blood splattered in the air and the monster screamed and fell to the ground.

    Seager watched this scene with bated breath as he sat in Nachum's helicopter with his hands clasped across his chest in prayer. Nachum, who was sitting facing him, smiled and said:
    "Do you think your wife can survive this race? Soon one of those monsters will tear her beautiful head from her body."

    and started giggling. Seeger closed his eyes and said in his mind:
    "My dear Lachina, please survive."

    Lacina continued running, sending various monsters to hell on her way, until suddenly her husband, Seager, appeared in front of her. Shocked, Lachina stopped and lowered her gun, panting as she said:
    "Honey, what are you doing here?"

    Seager smiled and came forward and stood a foot away from her. Lachina raised her hand and placed it on his face, and Seager did the same.

    "Let's run away from here together right now."

    Seager was silent for a few moments and then with a sudden movement he took Lachina's hand from his face and bit it with his sharp teeth and cut off her fingers. Lachina screamed in pain and realized that the person standing in front of her was a monster who had disguised itself as her husband.

    She immediately raised her gun and before the monster had a chance to cut more pieces of her body, she emptied a bullet into its brain and then she made her hand into a metal fork and plunged it into the monster's stomach and pulled out her chewed fingers from there and repaired them and attached them to her hand.

    The audience watched this scene in astonishment, and tears of joy gathered in the eyes of the real Seager sitting in the helicopter, and Nachum frowned in displeasure.

    Lachina covered the rest of the route without any problems and managed to reach the finish line within the allotted time.

    لاچینا، دونده ی جنگجو

    استادیوم غرق در هیجان بود و لاچینا در حالی که به مسیر طویل رو به رویش خیره شده بود، سعی می کرد نفس های عمیق بکشد و تمرکزش را حفظ کند. به زودی سوت شروع به صدا درمی آمد و او باید شروع می کرد به دویدن و مسیر مورد نظر را در مدت زمان مشخص شده طی می کرد.

    برعکس بیشتر افراد لاچینا به خاطر منافع شخصی نبود که می خواست در این مسابقه شرکت کند، بلکه به خاطر نجات شوهرش، سیگر بود. ناچوم، برده دار بدنام سیگر را تصاحب کرده بود و فقط در ازای یک مبلغ هنگفت حاضر بود او را آزاد کند و لاچینا برای نجات سیگر باید در این مسابقه برنده می شد و آن مبلغ را به عنوان جایزه می گرفت.

    سوت به صدا درآمد و لاچینا شروع کرد به دویدن. ابتدا به آهستگی و بعد کم کم سرعتش را زیاد کرد. می دانست که رسیدن به خط پایان تنها چیزی نبود که باید نگرانش باشد و به زودی هیولاها به او حمله می کردند و اگر غفلت می کرد، توسط آن ها دریده می شد. پس همان طور که می دوید، تفنگش را از جیبش بیرون آورد و خودش را آماده ی شلیک کرد.

    به زودی هیولایی که بالاتنه اش به شکل یک دسته مار و پایین تنه اش مثل یک ببر بود، ناگهان مقابلش ظاهر شد و به سمتش خیز برداشت. لاچینا نیروی جادویی اش را در تفنگ جاری کرد و پشت سر هم به هیولا شلیک کرد. خون به هوا پاشید و هیولا نعره ای کشید و بر زمین افتاد.

    سیگر همان طور که در هلکوپتر ناچوم نشسته بود و دستانش را به حالت دعا مقابل سینه اش نگه داشته بود، با نفس حبس شده این صحنه را تماشا کرد. ناچوم که رو به روی او نشسته بود، پوزخندی زد و گفت:
    "فکر می کنی همسرت بتواند در این مسابقه دوام بیاورد؟ به زودی یکی از آن هیولاها سر قشنگش را از بدنش جدا می کند."

    و شروع کرد به قهقهه زدن. سیگر چشمانش را بست و در ذهنش گفت:
    "لاچینای عزیزم، خواهش می کنم زنده بمان."

    لاچینا به دویدن ادامه داد و هیولاهای مختلفی را در مسیرش به جهنم فرستاد تا این که ناگهان شوهرش، سیگر در مقابلش ظاهر شد. لاچینا که شوکه شده بود، ایستاد و تفنگش را پایین آورد و همان طور که نفس نفس می زد، گفت:
    "عزیزم، تو این جا چه کار می کنی؟"

    سیگر لبخند زد و جلو آمد و در یک قدمی او ایستاد. لاچینا دستش را بالا آورد و روی صورت او گذاشت و سیگر نیز همین کار را کرد.

    "بیا همین حالا با همدیگر از این جا فرار کنیم."

    سیگر چند لحظه سکوت کرد و بعد با حرکتی ناگهانی دست لاچینا را از روی صورتش برداشت و آن را با دندان های تیز و برنده اش گاز گرفت و انگشت های او را کند. لاچینا فریاد دردآلودی کشید و فهمید کسی که مقابلش ایستاده، یک هیولاست که خودش را به شکل شوهرش درآورده.

    فورا تفنگش را بالا آورد و قبل از این که هیولا فرصت کند تکه های بیشتری از بدنش را بکند، یک گلوله در مغزش خالی کرد و بعد دستش را به شکل چنگالی فلزی درآورد و آن را داخل شکم هیولا فرو برد و انگشت های جویده اش را از آن جا بیرون کشید و آن ها را ترمیم کرد و به دستش چسباند.

    تماشاچی ها بهت زده این صحنه را تماشا کردند و اشک شادی در چشمان سیگر واقعی که در هلکوپتر نشسته بود، جمع شد و ناچوم با نارضایتی اخم هایش را در هم کشید.

    لاچینا بقیه ی مسیر را بدون دردسر طی کرد و موفق شد در مدت زمان تعیین شده خودش را به خط پایان برساند.

    Screenshot_۲۰۲۴۰۷۰۲-۱۶۲۸۱۷_Gallery.jpg

    خرید ست بلوز و شلوار و کفش های لاچینا:

    20230211_35632_98_309611_63E781C2.jpg

    🔺ست بلوز و شلوار زنانه آدیداس
    .
    ♦️قیمت: 589 تومان
    ♦️جنس شلوار: دورس
    ♦️سایز: فری سایز (مناسب L و XL)
    .
    🔴 ارسال سریع و ارزان و پرداخت درب منزل
    لینک خرید👇
    http://dysh.ir/j3exs
    خرید پیامکی 👇
    💢براي خرید کد 989817 را به سامانه 100081 پيامک کنيد .

    816003.jpg

    🔺کفش اسپرت 361 درجه زنانه سفید بندی
    .
    ♦️قیمت: 309 تومان
    ♦️جنس رویه: چرم مصنوعی
    ♦️جنس زیره: Pu
    ♦️سایز: سایز 37، 38، سایز 39، 40
    .
    🔴 ارسال سریع و ارزان و پرداخت درب منزل
    لینک خرید👇
    http://dysh.ir/j3eyk
    خرید پیامکی 👇
    💢براي خرید کد 989838 را به سامانه 100081 پيامک کنيد .

      Authors get paid when people like you upvote their post.
      If you enjoyed what you read here, create your account today and start earning FREE VOILK!